تعطيلات ارديبهشت
پنج شنبه از اداره برگشتم وسايل و لباس هاي بچه ها رو آماده كردم و يه چيز واسه تو راه آماده كردم شاهرخ نزديك 5 رسيد و سايل برد پايين و راه افتاديم نزديك هاي خونه مامان بچه ها خوابيدن ساعت 10 رسيديم خونه مامان مينو مرضيه اونجا منتظر بودن طاها كه از خواب پا شده بود يه كم گريه كرد تا اينكه سرحال شد و بعدش رفت بازي ماهم يه كم حرف زديم و بعدش رفتيم خوابيديم صبح مرضيه تو وايبر پيام داد من گوشت و وسايل خريدم شما فقط برنج بزاريد خلاصه بيدار شديم و وسايل رو جمع و جور كرديم تا مرضيه اومد مثل هميشه آقايون يه ماشين و خانوما هم يه ماشين نشستند طاها اول گفت مي يام ماشين خاله مرضيه بيام تو راه گريه كرد مي خوام برم ماشين بابا تا ماشين رو نگه داشتيم اين زودتر ...
نویسنده :
مژده
9:36